♥×♥ عــآ شــقآنــھـ ـهـآ یــ تنھایــیــ ♥×♥
HoMe | eMaiL | Design | Profile
رنجشی نیست.... آدمها همینند.... درست زمانی که سرت جای دیگر "گرم" است دل من همین جا "یخ" می زند چه فاصله زیادی ایست از سر تو تا دل من...!!! تا
می آییم نفسی بکشم و کمی سرخوش شویم و بی خیال غم های این روزگار شویم باز
موضوعی جدید همچون پتکی بر سرمان فرو می آید و باز روز از نو....غم دنیا
توی دلم خانه می کند و بغض و بی حوصلگی و غصه تا انتها..... نمیدانم این قصه تا کجا ادامه خواهد داشت،نمیدانم.... وقتی دلم میگیرد با هیچ کس و هیچ چیز آرام نمی شوم فقط دلم
میخواهد بگریم تا سبک شوم اما حالا که باید خودم را و اشک هایم را پنهان
کنم چه کنم؟! غم های روزگار بسیار عجیب و سنگین اند و غیر قابل پیش بینی.شاید هیچ وقت به خواب هم چنین روزهایی را ندیده بودم. دلــم خـیـلــی بــیــشــتــر از حـجـمــش پـــُر اســت ؛
دستامو گرفت و گفت چقدر دستات تغییر کرده !!!! خودمو کنترل کردم و فقط لبخندی زدم... تو دلم گریه کردم و دم گوشش آروم گفتم : بی معرفت... دستای من تغیییر نکرده , دستات به دستای اون عادت کرده....!!! روی دیواره های سرخ رنگ آن تنها نام مقدس تو حک شده است . می تپد برای تو ، شکسته است بدون تو ، دلتنگ است از دوری تو ، خوشبخت است در کنار تو ، تنهای تنهاست به عشق تو. صدای قلبم را بشنو ، صدایی که از اعماقش میتوانی نام مقدست را بشنوی. هر تپش از این قلب عاشقم ، تنها به امید بودن تو در قلبم است . این قلب را نا امید نکن که تنها امیدش تویی . این قلب را نشکن که تنها عشقـــ ش تویی................................... از پشت شيشه هاي بزرگ دلتنگي گريه ميكنم و آرزو ميكنم كه كاش براي يك لحظه فقط يك لحظه آغوش گرمت را احساس كنم
ميخواهم سر روي شانه هاي مهربانت بگذارم تا ديگر از گريه گم نشوم تو مرا به ديار محبتها بردي و من صادقانه دوستت دارم..
پس بيا و در اين راه تلاش كن اگر طاقت اشكهايم را نداري در راه عشقي پاک تر و صادقانه تر ، زيرا كه من و تو ما شده ايم پس نگذار زمانه ی بيرحم دلهايي را كه ز هم جدا نشدني است را به درد آورد دلم را به تو دادم و كليدش را به سوي آسمان خوشبختي ها روانه كردم چه شبها كه تا سحر به يادت با گونه هاي خيس از دلتنگي به سر بردم چه روزها با خاطراتت نفس كشيدم پس تو اي سخاوت آسماني من مرا درياب كه ديوانه وار دوستت دارم ملالی نیست من هستم ....................... برای تمام دلتنگی هایت، تنها کافیست صدایم کنی .... پ.ن: نمی دونی چقدر سخته، اونی رو که با تمام وجود دوسش داری جلوی چشمات درد بکشه و نتونی آرومش کنی .... شایدم سخت تر اینه که موقع درد کشیدن جایی باشه که نتونی ببینیش .... تنها که باشی آرزو میکنی یکی اسمت رو صدا کنه حتی اشتباهی................ گفت: آره .... گفتم یه چیزیم بخاطر دل من بنویس .... نوشت: اینم واسه دلِ تو .... امــروز بـویــیدَمَش عمــیق ِ عمــیق ِ! و با هـر نـفس بـغــضم را سـنگین تر کردم! و به یــاد آوردم که دیـگر ، تـنـت سـهم ِ دیگری ست .. و غمــت سـهم ِ مــن!
نذار که بین من و تو فاصله طولانی بشه نذار هوای عشقمون دوباره طوفانی بشه نذار که دست روزگار خط بکشه رو آسمون ابر غرورو پس بزن تا بشکنه طلسممون نذار که پشت شیشه ها چشم های من جا بمونه نذار که این شیشه ی دل تنهای تنها بمونه نذار پرنده ی دلت بشینه رو بام کسی تو آسمون ها پر بکش تا که به مقصد برسی تو ای دلیل موندنم راه رسیدن آسونه ریلی که بین من و توست ما رو بهم می رسونه هنوز می شنوم٬ می بینم هنوز احساس می کنم تمام آنچه را که عشق می نامند هنوز می توانم دلتنگ شوم اشک بریزم و مدت ها به قاب عکسی خیره بمانم من صبر خواهم کرد و منتظر خواهم ماند حالا این عدل تو .....!! و آن حکمتی که داری .....!! من هستم تا پایان ........
خوبند ولی فراموش کار
میآیند.....
می مانند....
می روند........
مثل ازدحام بی انتهایِ یک خیابان
...
کسی برایِ بودن..
نیامده ... نمیآید ...!!!
حالا دلم خیلی گرفته و سعی می کنم فقط با بیانش کمی سبک
شوم.فقط با تو می گویم ای صفحه بی جان .تو که نه زخم میزنی و نه دوا می
کنی.به هر کس بگویم مرا هیچ مداوا نمی کند ،پس فقط با تو می گویم ای یار
دیرین همیشگی ام....
چه غروب دلگیری است ...
پــُـر از جــایِ خــالـیِ تـــو
پــُـر از دلــتــنـگی بـرای نگــاهِ تـــو
پــُـر از خــاطـراتِ قــدم زدن
در کـوچــه پــس کــوچـه هـــای شــهـر بـا تــو
پــُـر از حــس پــرواز
پــُـر از تــو . . .
خوش به حال آسمون كه هر وقت دلش بگيره بي بهونه مي باره ...
به كسي توجه نمي كنه ... از كسي خجالت نمي كشه ...
مي باره و مي باره و ... اينقدر مي باره تا آبي شه ... آفتابي شه ...!!!
کاش ... کاش مي شد مثل آسمون بود ...
كاش مي شد وقتي دلت گرفت اونقدر بباري تا بالاخره آفتابي شي ...
بعدش هم انگار نه انگار كه بارشي بوده
پ . ن : مگه اشك چقدر وزن داره...؟
که با جاري شدنش ، اينقدر سبک مي شيم...
پ.ن: شانه هایت ساعتی چند رفیق؟؟
تمام شد!
امروز با تو بودن
یا نبودن فرقی ندارد...
سیگار باشد یک خیابان و برگهای زرد پاییزی...
من میروم تا دود کنم هستی ام را
Desiner: lady skin |